لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

روز های شیرین

حرفهای یک مادر

با یه کم تاخیر سلام!  مامان شدن به این سادگیا نیست آدم وقتش دیگه دست خودش نیست . دختر نازم الان ده روزه که مهمون زندگی ما شده و کنترل همه زندگی رو به دست گرفته! خوابیدن و بیدار شدن و غذا خوردن و خلاصه همه کارامون با برنامه ایشون تنظیم میکنیم! قبلا اگه کسی رو میدیم که بچه کوچولو داره دلم به حالش میسوخت که خواب و خوراک نداره بیچاره اما الان که خودم تو همون شرایطم میفهمم که شیرینی این دوران انقد هست که اذیتاش اصلا به چشم نمیاد! حتی شیرین ترش میکنه! خدارو شکر دوران حاملگی خیلی خوب و آروم و بدون مشکل بود اما آخر سر با زایمانی که داشتم همه ش جبران شد! علی رغم اینکه روز 4 شنبه 12 مهر دکترم یهم گفت حداقل یه ...
23 مهر 1391

خبر خوب

سلام دوست جونای ماااا دخترم بالاخره دنیا اومد!البته همه رو براتو تعریف میکنم آخه داستان داره!!! فعلا اینو داشته باشین تا حالم بهتر شه باز بیام بنویسم اومدم فقط خبر بدم ...
16 مهر 1391

یک زن خوشبخت

مکان: سالن پذیرایی زمان:12.55 بعد از نیمه شب مادری که چشم به حرکتهای دختری دوخته که چند روز دیگر تا آمدنش مانده ومهلت چشیدن لذت ضربه های شیرینش فقط تا چند روز دیگر باقی است! و پدری که با نواختن ویولونش آرامش خانه را صدچندان کرده! دخترم جای تو اینجا خالیست...  
9 مهر 1391

قاطی پاطی

بعداز یه مدت دوری سلااااااااام راستش میخواستم بعد از حاضر شدن کامل اتق دخترم بیام و عکساشو بذارم براتون اما نشد! البته تقریبا تموم شده فقط جزییاتش مونده که کلا یه روز کار داره!انشا... بعدا میذارم براتون. گفته بودم که دلم برای روزهای دونفره مون تنگ میشه آخه دیگه فقط چندروز ازش باقی مونده به همین مناسبت دیروز در یک حرکت خودجوش تصمیم گرفتم یه گودبای پارتی برای روزای دونفرمون بگیرم اولش نشستم یه نامه برای همسرم نوشتم تا موقعی که من دارم زایمان میکنم بخونه هنوز بهش ندادم بعد یه کیک خوشمزه پختم اونم با کلی نذرو نیاز که خراب نشه  خداروشکر خراب نشد و خیلی هم خوشمزه و تپل مپل از آب در اومد!  دوتا بستنی خوجمزه هم خریدم با شکلات...
4 مهر 1391
1